متن آهنگ باران _خواننده ملانی و علیشمس
بارون بارید ،تو بارون اشکای چشامو ندید
گرمی شونه هاشو ازم گرفت من موندم و یه تب شدید
من تنهام ، تو که قهری باهام
نمونده تو سینت عشقی برام
حالا من اسیر فاصله هــــــام
بهم زدی ، عشق تو با من
تصمیم تو گرفتی نامرد
حالا من هنوز چشم بـــراه
…………………………
خیلی مستم
من تو فکر توام و تو تو بغل یکی دیگه ولو
ولی نداره عیبی اصلاً
خودمم خسته شدم بس که به هر سازی که زدی
هی می رقصم
راستشو بخوای طاقتی نمونده برام
دوست دارم همه چی تموم شه الان
نمی خوام بختم الکی حروم شه برات
بدرد تو میخورن فقط همون پسرا
که پارتی کنن با تو و امثال تو
فقط واسه یکی دو شب حال میکنن
چته رنگت پریده تو چرا فسی
تو که دست رد نمی زنی به سینه کسی
تو که اسمت همه جا یهو پیچید
بگو چطور بغل همه ولو میشی
آخ تف به روت ، تف به این شانسم
کاش تو رو از روز اول نمی شناختم
بازم قطره های بارون، ناله های آروم
چشایی که خیسه از خاطرات با اون
منم خسته و روانی و داغون
…
برو همه جا بگو که از سرم زیادی
دیگه به موندنتم نیست اصلاً هم نیازی
میگی دوسم داری؟ هنوز عاشقمی؟
اینم یکی از اون دروغات که اکثراً میسازی
تو نمی تونی جبران کنی اشتباهتو
برو واسه کس دیگه بریز عشوه هاتو
دلم اینقد ازت دیگه زده شده
که حاضر نیستم دیگه بشنوم صداتو
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.topseda.ir/4978
دانلود آهنگ با کیفیت ۳۲۰
Alishmas – Baroon Barid – Ft Melanie & Khashayar Zikow
دانلود اهنگ با کیقیت ۱۲۸
Alishmas – Baroon Barid – Ft Melanie & Khashayar Zikow
سخت
ساده ی ســاده از دست می روند آن چـــــــــــــــــــــــــــیز هایی که همیشه سخت به دست می آیند
عاشقانه های من...
میدانی رفیق . . .
نه زیبایم . . . نه مهربان . . .
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست . . .
فقط برای خودم هستم . . . خوده خودم . . .
صبورم و سنگین . . .
سرگردان . . .
مغرور . . .
قانع . . .
با یک پیچیدگی ساده . . . و مقداری بی حوصلگی زیاد . . .
برای تویی که چهره را میپرستی نه سیرت آدمی را . . .
هیچ ندارم . . .راهت را بگیر و برو . . .
حوالی ما توقف ممنوع است . . .
نامه پیرزنی به خدا ....
نامه پیرزنی به خدا ....
یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد متوجه نامهای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود :
" نامه ای به خدا "
با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند ، در نامه این طورنوشته شده بود :
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگیام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100 دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر ازدوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم
هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من كمك كن
كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری روی میز گذاشتند
در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند
همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال بودند
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این كه نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید كه روی آن نوشته شده بود : نامه ای به خدا!
همه كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند.
مضمون نامه چنین بود
خدای عزیزم: چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم. با لطفتو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم كه چه هدیه خوبی برایم فرستادی
البته چهار دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان بی شرف اداره پست آن را برداشته اند
تا حالا دقت کردین ؟
تا حالا دقت کردین !؟
دقت کردین هر موقع دارین سشوار میکشین حتی اگه تو خونه تنهام باشین هی حس میکنین یکی صداتون میکنه؟
. . .
تا حالا دقت کرده بودین تام و جری تمام مدت لخت بودن، اما وقتی میرفتن لب ساحل شلوارک پاشون میکردن؟
. . .
تا حالا دقت کردین تو فیلمای ایرانی،همیشه وقتی طرف میفهمه بچه دار نمیشه همه بچه ها از ماشینای بقلی و جلویی و عقبی باهاش بای بای میکنن میخندن؟!
. . .
تا حالا دقت کردین تمام مریضا توی فیلما و سریالای ایرانی ، انتهای راهرو سمت راست بستری هستن !
. . .
تا حالا دقت کردین وقتی عجله نداری همه ی چراغا سبزن و راهها خلوت وقتی دیرت شده همه ی چراغا قرمزند و راهها بسته؟
. . .
تا حالا دقت کردین هر وقت یه تیکه یخ از دستت افتاده روی زمین با لگد زدی که بره زیر یخچال!
. . .
تا حالا دقت کردین تو مهمونی تا میای پشت سر یکی حرف بزنی موزیک قطع میشه و نصف حرفتو یهو همه میشنون…!!!!
. . .
تا حالا دقت کردی… مغز انسان پر کارترین جای بدنه ۲۴ ساعت در ۳۶۵ روز سال و کار میکنه فقط وقتی متوقف میشه که ما وارد سالن امتحانات میشیم …
. . .
لــــــــــذتی که در خوابیدن روی جزوه هست تو خوابیدن روی تختـخواب نرم نیس…:
. . . تنها زمانی مشتری ها با لبخند وارد مغازه میشوند که میخوان جنسی رو تعویض کنن یا پس بدن !
. . .
تا حالا دقت کردین پدر مادر تا میخوان شما را صدا بزنن، اول اسم داداش یا خواهرتون را میگن؟
. . .
تا حالا دقت کردین تو جاده های ایران وقتی قسمت انگلیسی تابلو اسم یک شهر رو می خونین بهتر متوجه میشین تا فارسیش رو … !!!!
. . .
تا حالا دقت کردین اگه تو مترو الکی شروع به دویدن بکنید ملت هم همینطوری دنبالتون میدوند…..! . . . تا حالادقت کردین وقتی که خوشحالیم بالاخره یه چیزی یا یه کسی پیدا میشه که سریع گند بزنه به خوشحالیمون…..!
. . .
دقت کردین وقتی میگن غصه نخور ،آدم بیشترغصه ش میگیره؟؟؟!!!
. . .
تاحالا دقت کردین وقتی که عجله دارین و میخوای سریع به مقصد برسین همه ی تاکسی ها غیب میشن یا مسافر دارن ولی وقتی میخوای از خیابون رد شین هرچی تاکسی تو اون خیابون هست میاد جلو بوق میزنه؟آخ که حرص آدم درمیاد
. . .
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه فقط وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود
داستان حمام رفتن حاج خانوم (طنز)...
حاج خانم می خواست بره حمام که ترگل ورگل بشه . تازه لباس هاش رو در آورده بود و می خواست آب بریزه رو سرش که شنید زنگ در خونه رو می زنند.
تند و سریع لباسش رو می پوشه و میره دم در و می بینه که حاجی براش توسط یکی از شاگردهاش میوه فرستاده بوده. دوباره میره تو حمام و روز از نو روزی از نو که می بینه باز زنگ در رو زدند. باز لباس می پوشه میره دم در و می بینه اینبار پستچی اومده و نامه آورده.
بار سوم که می ره تو حمام، دستش رو که روی دوش می ذاره ، باز صدای زنگ در رو می شنوه. از پنجره ی حمام نگاه می کنه و می بینه حسن آقا کوره ست. بنابراین با خیال راحت همون جور لخت میره پشت در و در رو برای حسن آقا باز می کنه.
حاج خانوم هم خیالش راحت بوده که حسن آقا کوره، در رو باز می کنه که بیاد تو چون از راه دور اومده بوده و از آشناهای قدیمی حاج آقا و حاج خانوم بوده. درضمن حاج خانوم می بینه که حسن آقا با یه بسته شیرینی اومده بنده خدا.
تعارفش میکنه و راه میافته جلو و از پله ها میره بالا و حسن آقا هم به دنبالش.
همون طور لخت و عریون میشینه رو کاناپه و حسن آقا هم روبروش. میگه: خب خوش اومدی حسن آقا. صفا آوردی! این طرفا؟
حسن آقا سرخ و سفید میشه و جواب میده: والله حاج خانوم عرض کنم خدمتتون که چشمام رو تازه عمل کردم و اینم شیرینیشه که آوردم خدمتتون
مادر (داستان کوتاه )
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت
یك روز اون اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره
خیلی خجالت كشیدم. آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟
به روی خودم نیاوردم، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم و فورا از اونجا دور شدم
روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت، هووو، مامان تو فقط یك چشم داره!
فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم.
كاش زمین دهن وا میكرد و منو ، كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد
روز بعد بهش گفتم، اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟!!!
اون هیچ جوابی نداد....
حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم، چون خیلی عصبانی بودم.
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم
اونجا ازدواج كردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی
از زندگی، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم
تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه هاشو
وقتی ایستاده بود دم در، بچه ها به اون خندیدند
و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا اونم بی خبر
سرش داد زدم، چطور جرات كردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟!
گم شو از اینجا! همین حالا
اون به آرامی جواب داد، اوه خیلی معذرت میخوام.
مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم، و بعد فورا رفت و از نظر ناپدید شد
یك روز، یك دعوت نامه اومد در خونه من در سنگاپور
برای شركت در جشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه
ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم
بعد از مراسم، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون البته فقط از روی كنجكاوی
همسایه ها گفتن كه اون مرده
ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم
اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن
ای عزیزترین پسر من، من همیشه به فكر تو بوده ام.
منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم
خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میای اینجا
ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تو رو ببینم
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم
آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی، تو یه تصادف، یك چشمت رو از دست دادی
به عنوان یك مادر، نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو
برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه
با همه عشق و علاقه من به تو
مادرت
تست سنجش عشق !!!!
پدر و مادر ؟؟
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتي همه مادراي دنيا...
خورشيد
هر روز
ديرتر از پدرم بيدار مي شود
اما
زودتر از او به خانه بر مي گردد !
به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن
ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! :(
که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…
... ... ... ...
يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست
فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
بياييد قدردان باشيم ...
به سلامتي پدر و مادرها
(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛
اشکهاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مرواريد!
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!
دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .
دست پر مهر مادر
تنها دستي ست،
که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است...
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
... ... ...
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتي هرچي پدره
مادر
تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"هايش رااا باور کرد
حتي اگر نگويد...???
اما غصه شو با سيگار و دود سيگارش!
مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!
و زنان مادر؛
قداست پيامبران را توانستهاند به زير سوال ببرند؛
ولي قداست مادران را هرگز..!
ممماااااااااااادددددددررررررر. .............
تو 15 سالگي : " ولم کنين "
تو 20 سالگي : " مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"
... ... ...
تو 25 سالگي : " بايد از اين خونه بزنم بيرون"
تو 30 سالگي : " حق با شما بود"
تو 35 سالگي : "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 40 سالگي : " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو هفتاد سالگي : " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...!
بيايد ازهمين حالا قدر پدرو مادرامونو بدونيم...
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...
بابا جان فقط پنج دقيقه ، باشه ؟
امي كه دلش نميآمد از تاب پايين بيايد با خواهش گفت بابا جان فقط 5 دقيقه . باشه ؟
هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید
آیا كلبه شماهم در حال سوختن است؟
میدونم ....
مي دونم از نگاه به چشمام بدتون می آد اما ...
ولی میخواهم درد دلی کودکانه با شما کنم... اینجا سرزمین من است اینجا سیستان است شغل بیشتر مردمانش شتر بانی است... این مسجدشونه... جاده هایشان ... برای پخت و پز از هیزم استفاده می کنند . گاهی اوقات بلند کردن هیزم به قیمت نیش زدن عقرب است ... آنها مربا و پنیر را نمی شناسند فقط نان است و نان است و نان... از معلمشون بپرسید... از سختی تدریس بدون امکانات وفضا بپرسیداز اومدن گردبادی ناگهانی بپرسید که دفترو کتاب رو با خود می بره از اومدن حیوانات ومزاحمت و حواس پرتی بچه ها بپرسید
.... نمی دونستم برای این عکس آخر چه بنویسم
... همین که اشکامو پاک کنم کافیه راستی به اینا درس می دند ۳هزار میلیارد چند تا صفر داره؟ مطمئنم این عکسها را کسانی که باید ببیند نمی بینند |
--
GOD LOVES YOU
دانلود کلیپهای جالب و خنده دار
کلیپ فوق العاده خنده دار از افتتاح پله برقی در کردستان
کلیپ جدید و دیدنی از گلچین سگ های بسیار شیطون
کلیپ جدید و بسیار جالب از شیرینکاری با دود قلیون
کلیپ جدید و فوق العاده از هنر نمایی با جوهر و آب
کلیپ جدید از آموزش حرفه ای رقص در کودکی
کلیپ جدید و بسیار تاثیر گذار از داستان پدر و بچه
کلیپ ترساندن زنی که در حال خواب است Clip
کلیپ جدید و دیدنی و خنده دار
کلیپ جدید طریقه ی ماهیگیری یک روسیه ای
کلیپ شباهت های ستارگان فوتبال مسی با مارادونا
کلیپ جدید و دیدنی از اسبابکشی حرفه ای و خنده دار
کلیپ جدید و خنده دار از یک مزاحم دوست داشتنی
کلیپ جدید و جالب دیدنی از جنگ جوجه ها Clip Fun
کلیپ جدید و فوق العاده از رقص بریک بسیار حرفه ای
کلیپ جدید و دیدنی از کشتی یک گربه با کودک
کلیپ جدید و بسیار دیدنی
کلیپ جدید و بسیار دیدنی از خواب دیدن بچه گربه
کلیپ جدید و بسیار دیدنی از یک حیوان تنبل
مجموعه 2 کلیپ جدید و بسیار دیدنی
کلیپ بسیار وحشتناک از عاقبت شوخی اشتباه
مجموعه ۳ کلیپ جدید و بسیار دیدنی
مجموعه 2 کلیپ جدید و بسیار دیدنی
کلیپ جدید و بسیار دیدنی از کارهای جالب
2 کلیپ جدید و فوق العاده دیدنی
کلیپ جدید و دیدنی از یک خلاقیت بسیار جالب
مجموعه 2 کلیپ جدید و خنده دار از 2 کودک بسیار بامزه B
کلیپ جدید و فوق العاده دیدنی بازی های بسیار خطرناک با بچه
مجموعه ای از ۳ کلیپ جدید و فوق العاده دیدنی
کلیپ جدید و بسیار دیدنی از یک کودک دختر بسیار بامزه Mobile
کلیپ جدید و فوق العاده دیدنی نصف کردن تن یک مرد زنده Mobile
مجموعه ۲ کلیپ جدید و فوق العاده دیدنی و خنده دار
گذر عمر در یک تصویر
چه کسی مسلمان است ؟
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!!
تفاوت بچه غربی و شرقی ؟?
بچه غربی و بچه شرقی
بچه شرقی شدید سرفه میکند. مادر به او میگوید "نکن". بعد هم بچه را دعوا میکند. بچه حالا علاوه بر سرفه، زِر هم میزند..
2- بچه غربی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. پدر به او میگوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه یورتمه کنان بطرف در میرود و خوشحال است. احساس میکند کار مهمی انجام میدهد. بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. او را بزور و کشان کشان بیرون میبرند. بچه زِر میزند.بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. قربان صدقهاش میروند و وعده شکلات و بستنی میدهند. بچه رشوه را قبول میکند. همچنان غر میزند و از مغازه خارج میشود. مشغول چانهزدن بر سر تعداد بستنی است.
3- بچه غربی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر گوش میدهد، اما عکسالعملی نشان نمیدهد. بچه شرقی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش میدهد. به بچه میگوید: "اون فقیره. واسه همین بیتربیته. تو باهاش بازی نکن!" ( من غرق در منطق و فراست این جورمادرها شدهام!!)
..... 4- بچه غربی بستنی میخورد. مادر به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک کند. بچه شرقی بستنی میخورد. مادر دور دهانش را پاک میکندپ
.... 5- بچه شرقی زر میزند. مادر دعوایش میکند. پدر به مادر میتوپد که بچه را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر میکند. مادر میخندد. پدر بچه را دعوا میکند . بچه شرقی زر میزند. باز هم به او وعده و رشوه میدهند(بچه غربی کلاً زیاد زر نمیزند)
6- بچه غربی زمین خوردهاست. بلند میشود و به بازی ادامه میدهد. بچه شرقی زمین خوردهاست. مادر توی سرش میزند و "یا امام رضا" میگوید. بچه را بلند میکند و مثل کیسه سیبزمینی میتکاند. بچه میترسد و جیغ میکشد. مادر گونه میخراشد. هر دو مفصل هوار میکشند. بعد بچه میرود بازی کند. مادر آینه درمیآورد تا آرایشش را کنترل کند.
7- در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفتهاست. مادر از کیفش کاغذ و مدادرنگی بیرون میآورد. بچه مشغول میشود. در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته است.. مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد. یک صورتحساب از کیفش درمیآورد. یک خودکار ته کیفش پیدا میکند. اول کلی "ها" میکند و نوک زبانش میزند تا بنویسد. بچه دو خط میکشد. رنگ ندارد و جذبش نمیکند. از جایش بکند میشود تا دور اتاق چرخی بزند. مادر مثل گرامافونی که سوزنش گیر کردهباشد لاینقطع میگوید "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، ول کن، به پدرت میگم ...". اعصاب همه خرد شدهاست. دلت میخواهد بلند شوی و دودستی بکوبی توی سر مادر شرقی !!! و این ماجرا ها تمام نشدنی استوووشاید بهتر باشه بازهم بگیم : والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند |
فرزندان خویش را درست تربیت کنیم تا وقتی پیر شدیم در جامعه ای سالم دوران کهنسالی را راحتتر سپری کنیم
مناظره مرگ و زندگی ...
زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن
مرگ: من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی
زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری
مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو
زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان
مرگ: تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن
من جرثومه ای برای گریز از این وادی
زندگی: تو اشک مادر داغدیده ای
من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر
مرگ: تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی
من گریزی برای رهایی از این مخمصه
زندگی: من لبخند زیبای یک نو مادرم
تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق
مرگ: من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم
تو اصراری زجرآلود به بودن او
زندگی: من مصور یک بوسه ی شیرین عاشقانه ام
تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق
مرگ: تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری
من تیر خلاصی از این عذاب
زندگی: من عفو یک پدر داغدیده ام
تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن
مرگ: من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم
تو جزای جرم زندگی بدون او
زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی
مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور
زندگی: من نقطه اوج عروج یک انسانم
تو نزول او به پست ترین جای ممکن !
مرگ: ............................... !!!
گرچه از مرگ گریزی نیست و نباید حتی لحظه ای از اون غافل بشیم اما زندگی نیز، فرصتی است که
خداوند بما داده و بجاست که ازش کمال لذت رو ببریم و زندگی را آنطور که شایسته است زندگی کنیم.
عکسی نایاب از سواحل کویت !!!!
عکسی نایاب از سواحل کویت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پس چی انتظار داشتی؟
50 خاصیت انار
خداوند متعال در هر فصلی میوههای متناسب با آن فصل را آفرید تا آدمی بر اساس نیازهای جسمی خود از میوهها استفاده کند. محققان طب قرآنی بر این عقیدهاند که انار به عنوان یک میوه بهشتی از این جهت در فصل پاییز به بار مینشیند که فصل پاییز فصل خزان درختان و گرفتگی آسمان است و برای جلوگیری از افسردگی و نگرانی دانههای انار بسیار مفید بوده و موجب شادابی میشوند.
همچنین پزشکان و متخصصان تغذیه خواص انار را به ۵۰ مورد تقسیم کردهاند:
۱. پوست و ریشة انار ضدکرم
۲. انار معتدل، مقوی، ملین، ادار آور و ضد تشنگی
۳. اگر بعد از غذا انار شیرین خورده شود رنگ چهره زیبا و غذا آسان هضم میشود.
۴ کسانی که لاغر هستند خوردن انار برای آنها مفید است البته نوع شیرین آن
۵ انار شیرین برای کسانی که یرقان دارند مفید است، یک ساعت قبل یا بعد از غذا میل شود.
۶ انار شیرین سرفه را تسکین میدهد و صدا را باز میکند (برای کسانی که آواز میخوانند)
۷. انار شیرین خارشهای بدن را تسکین میدهد.
۸. طبع انار ترش سرد است.
۹. مقوی معده و کبد است، البته انار شیرین
۱۰. کسانی که زخم معده دارند انار ترش ممنوع است. به طور کلی زیادهروی در مصرف انار ترش امکان به وجود آمدن زخم معده را دارد.
۱۱. جهت درمان زخمهای دهان روزی چندبار آب انار ترش را در دهان نگه داشته و مزمزه نمایید.
۱۲. جهت درمان زخم داخل بینی یا گوشت اضافی روی زخمها آب انار ترش را بجوشانید تا غلیظ شود، سپس با عسل مخلوط نمایید و بر روی آنها بمالید.
۱۳. رب انار مقوی بدن و چاق کننده است.
۱۴. رب انار یبوست میآورد.
۱۵. خوردن انار غم و اندوه را از بین میبرد.
۱۶. کسانی که میل به خوردن خاک و چیزی دیگر دارند با خوردن رب انار از بین میرود.
۱۷. خانمهای حامله اگر در دوران حاملگی رب انار بخورند ویار آنها از بین میرود.
۱۸. برای از بین بردن ترشحات سادة زنانگی از دمکردة گل انار روزی ۲ استکان استفاده شود. ۵ گرم گل خشک در ۲۰۰ سیسی آب جوش ۲۰ دقیقه دم کرده، بنوشید.
۱۹. برای کسانی که خروج مقعد دارند پوست انار خشک یا تازه را در آب بجوشانند صاف کرده و بعد از هر بار اجابت مزاج در داخل آب نیمگرم یا سرد آن بنشینند. برای کسانی که بواسیر دارند این عمل مفید است.
۲۰. کسانی که کرم دارند حدود سه یا چهار گرم پوست انار را با یک لیوان آب گرم میل نمایند. بهتر است یبوست نداشته باشند اگر چنانچه یبوست دارند یک روز قبل از خوردن پودر پوست انار مسهل یا سوپهای ملایم بخورند و ۲ ساعت بعد از خوردن پودر پوست انار مقداری سوپ میل شود.
۲۱. کسانی که کم خون هستند یا احساس خستگی زیاد میکنند از دم کرده یا جوشاندة برگ انار به عنوان چای استفاده (۱۰ گرم در ۲۵۰ سیسی آب) کنند.
۲۲ دم کردة برگ انار میگرن را برطرف مینماید. ۵ عصر و آخر شب یک لیوان میل شود. ۵ گرم گل انار در یک لیوان آب جوش دم کرده.
۲۳. برای درمان کرم کدو بین ۶۰ تا ۹۰ گرم پوست خشک کردة ریشه با ساقة انار را در ۲ لیوان آب به مدت ۲ شبانه روز خیس کرده سپس با حرارت ملایم آن را جوشانده تا آب به یک لیوان برسد، سپس صاف نموده در ۲ یا ۳ نوبت با کمی عسل مخلوط کرده میل شود. بعد از آن بیمار هنگام اجابت مزاج بر روی یک ظرف آب نیم گرم بنشیند تا کاملاً کرم کدو که همانا سر آن میباشد دفع گردد زیرا اگر سر آن باقی بماند مجدداً رشد مینماید. اما برای از بین بردن کرم کدو داروهای شیمیایی البته زیر نظر پزشک بهتر است.
۲۴. در موقع خوردن جوشانده پوست انار از خوردن روغن کرچک خودداری شود. زیرا ممکن است ایجاد مسمومیت نماید.
۲۵. جوشاندة پوست انار جهت ترشحات سفید خانمها مفید است.
۲۶. از ترکیب گلهای له شدة انار با روغن کنجد برای سوختگی استفاده میشود.
۲۷. طبع انار سرد و تر است.
۲۸. پوست آن سرد و خشک است.
۲۹. انار شیرین طبیعت سرد، معتدل و کمیتر دارد.
۳۰. انار تولید کنندة اخلاط صالح است. همانا دو گونه خلط وجود دارد یکی مفید و دیگر غیر مفید که انار تولید کننده نوع مفید آن است.
۳۱. برای رفع درد سینه یا سرفه خشک سر انار را سوراخ کرده سپس روغن بادام شیرین داخل آن ریخته و روی آتش بگذارند تا روغن جذب شود آنگاه بخورند بسیار خوب است.
۳۲. انار ترش نیروی جنسی را کاهش میدهد.
۳۳. عصارة گل انار و گلاب برای ورم چشم مفید است. بصورت ضماد با احتیاط مصرف شود.
۳۴. گل انار با آب بارهنگ برای زخمهای آلات تناسلی آقایان مفید است. گل انار + عرق بید + عرق بیدمشک + عرق کاسنی + بارهنگ سپس زخم را بشویید.
۳۵. به جای گل ما میتوانیم از پی سفید داخل انار استفاده کنیم. (مورد شماره ۳۴)
۳۶. کسانی که میخواهند نوزادی زیبا داشته باشند در دوران حاملگی در فواصل غذا و ظهر و شب انار بخورند.
۳۷. خوردن انار مستی را رفع میکند.
۳۸. انار جهت صفرا و تب صفراوی مفید است. قبل از غذا میل شود.
۳۹. بهترین موقع خوردن انار صبح ناشتا با کمی گلپر است.
۴۰. جوشاندة گل انار درمان کنندة پیوره و خون ریزی لثه میباشد.
۴۱. پودر پوست انار برای التیام زخمهای کهنه مفید است.
۴۲. کسانی که مزاج گرم دارند انار ترش برای آنها مفید است.
۴۳. اگر انار با دانه خورده شود از صدا کردن شکم جلوگیری میکند.
۴۴. امام صادق (ع) میفرمایند: بخورید انار را با پردههای وسط آن تا معده را صیقل دهد و هوش را زیاد کند.
۴۵. حضرت علی (ع) میفرمایند: به کودکان خود انار دهید تا زودتر به سخن آیند.
۴۶ کسانی که بیماری قند دارند از انار استفاده کنند.
۴۷. اگر آب انار را با شکر و نشاسته و صمغ عربی و روغن بادام بجوشانیم و نیم گرم میل شود باز کنندة ادرار و تقویت کنندة دستگاه ادرار و مثانه است.
۴۸. انار دفع کنندة مضرات دخانیات میباشد.
۴۹. اگر انار را با پوست و دانه به طور سالم بپزند و سپس کوبیدة آن را در محل خارش بگذارند خارش را برطرف میکند.
۵۰. اشخاصی که دارای طبع سرد وتر هستند بعد از خوردن انار کمی زنجبیل با نبات بخورند.
عشقولانه ترین ماچ سال ...
|
آیا حقوق زن ها پایمال شده است!؟(طنز)
آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است ؟
از کودکی شروع میکنیم :
در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی کوچولو روی دستشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟
روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند.
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند.
هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون.
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود.
هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد.
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند.
روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟
در ۱۸ سالگی :
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .
در دانشگاه :
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند
در هنگام نمره گرفتن :
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.
در کافی شاپ :
دخترها میگویند : مرسی!
در مخ زدن :پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.
هنگام خواستگاری :
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند
هنگام ازدواج :
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد
هنگام زندگی عشقولانه دو نفره :
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.
کار کردن :
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند
10 کاری که در ایران نباید انجام داد ( طنز )!!!!
ده کار که برای زنده ماندن در ایران نباید انجام بدهید:
1-برای رفتن به مسافت های دور حتی الامکان از پاهایتان استفاده کنید و سعی کنید تا جایی که می توانید از سوار شدن به وسایط نقلیه علی الخصوص هواپیما خودداری کنید.
2- به تیر غیب گرفتار نشوید و این تیر غیب قبلاً ضرب المثل بوده اما الان حقیقت داره و تیر غیب به تیری گفته می شه که از یه جایی مثل پشت بوم شلیک میشه و مستقیم میاد میخوره به گلوی شما و بعدشم معلوم میشه که احتمالاً توسط خودتون شلیک شده!!!
3- به بدنسازی نروید و هیکل گنده نکنید.تناسب اندام حق مسلم شما نیست زیرا باعث می شود بعداً با چاقو پاره تان
كنند!
4- درس نخوانید،مدارک علمی نگیرید،در علم پیشرفت نکنید و دانشمند نشوید تا ترور نشوید.
5- دختر نشوید وگرنه دزدیده می شوید و مورد تجاوز واقع می شوید.از آنجایی که این امر زیاد دست خودتان نیست سعی کنید اگر خدای نکرده دختر شدید و مورد تجاوز قرار گرفتید دستتان را به زمین تکیه دهید و ...
6-اگر دیدید خودروی نیروی انتظامی از دور دارد می آید آنجا نمانید و سریع خودتان را پشت درختی، بوته ای چیزی قایم نمایید.
7- به خواستگارتان جواب منفی ندهید حتی اگر طرف چیزی تو مایه های حیوان بود.در واقع اگر دیدید طرف حیوان است حتماً جواب مثبت دهید تا بعداً فوق فوقش شبی دو سه بار کتک بخورید به جای اینکه یکباره 56 ضربه چاقو بخورید یا در اثر اسیدپاشی تا ابد کور بمانید!
8- سبزی ، میوه و گوشت نخورید چرا که یا وبا می گیرید یا تب کنگو!
9-مریض شدید به بیمارستان نروید وگرنه در صحرا رهایتان می کنند تا بمیرید.
10- و آخر سر اینکه این 9 تا نکته را شوخی نگیرید!
وجه اشتراک همه مردها
پسری که تغییر جنسیت داد و دخت شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
چهار داستان زیبا و آموزنده !!!!!!!!
عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.
هوا ابری شده بود و باد به شدت می وزید ، طوفانی هولناک در راه بود بوفالو وارد غار شد تا بدینسان از تیر رس نگاه شیر در امان بماند . در این هنگام بزی را دید که به سوی او حمله می کند بوفالو به بز گفت آرام باش دوست من در نزدیکی غار شیر بزرگی حضور دارد تو با این کارها او را متوجه حضور هر دویمان می سازی شیر گرسنه است کمی صبور باش .
اما بز خود خواه همچنان شاخ می زد بوفالو برای در امان ماندن به انتهای غار تاریک رفت و بز هر بار چند قدمی از او دور میشد و دورخیز می نمود و دوباره شاخ های تیزش را در تن بوفالو وارد می ساخت .
آخرین بار که بز از بوفالو دور شد تا دوباره به طرف او حمله کند شیر گرسنه او را در دهانه غار دید و به چشم بر هم زدنی خفه اش نمود و شکمش را با دندانهای تیزش پاره نمود .
این داستان ما را به یاد این جمله حکیم ارد بزرگ می اندازد که : « امنیت دیگران بخشی از امنیت و رفاه ماست » .
و بز نادان بخاطر رفاه خود ، امنیت بوفالو را در نظر نگرفته بود و اینگونه جان خویش را از دست داد .
خواص شلغم