لاین موزیک
.:: Your Adversing Here ::.
 

ترسناک‌ترین گریم‌ها/ زنان زیبایی که خون آشام و هیولا شدند!!

 
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گریم فیلم ترسناک
 
گریم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گریم در فیلم ترسناک

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:عکسهای ترسناک,
  • عکس های جدید بهنوش بختیاری


    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)
    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)
    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)
    بهنوش بختیاری
    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

    عکس های جدید بهنوش بختیاری (7)

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:عکس های بهنوش بختیاری,
  • آخرین شعر خیام

    شعری از خیام

    بگذار قلم را به غزل بسپارم

    شاید گره ای باز شود از کــــارم

    پرسید: مگر تو هم غزل می گویی؟

    گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ !! فقط رباعـــی دارم

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:"مطالب خواندنی ",
  • آزادی

     

     

    آزادی فقط لخت گشتن در خیابان نیست!
    آزادی راحتی گشت و گذار با دوست پسر و دختر نیست!!
    آزادی یعنی تو کافر هستی ولی به دین من احترام میگذاری!
    آزادی یعنی تو مسیحی هستی ولی محرم از دم هیئت مسلمونا که گذشتی صدای ضبط را کم میکنی!
    آزادی یعنی یکی در خیابان با حجاب بود تو تمسخرش نمیکنی!
    ...
    آزادی یعنی دو برادر یکی در اتاقش عکس شاه و دیگری در اتاق عکس خمینی!
    آزادی یعنی من پیکم را پر میکنم تو نمازت را سر وقت میخوانی.

     

     

     

     

     


     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,
  • رها کردن نوزاد تازه متولد شده در سطل زباله

     

     

     

     

    این عکس هفته گذشته در یکی از خیابانهای سعادت آباد گرفته شده، اینکه چرا یک مادر حاضر شده دست به چنین رفتاری بزند، جای سوال فراوان دارد

     

     

     

     

     

    عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

    http://s1.picofile.com/file/6933985910/rwhrwrhjr.jpg

     

     

     

     

     

    به نظر میرسد این نوزاد معصوم در اولین دقایق تولد، داخل سطل زباله مکانیزه رها شده

     

     

    نمی فهمم مادر این کودک، چرا به این شیوه کودکش را رها کرده؟ بدون هیچ پوششی و با بیرحمی تمام داخل سطل زباله در کوچه ای که با بیمارستان عرفان تنها ۵۰۰ متر فاصله داشته..... ـ

     

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 28 تير 1390برچسب:"اخبار روز",
  • هندوانه منبع طبیعی از بهترین آنتی‌ اکسیدان‌ها است که طبیعت فراهم کرده است. این میوه منبع خوبی از آنتی ‌اکسیدان‌هایی مثل ویتامین‌ C و A است که از ما دربرابر بیماری‌ها محافظت می‌کند. همچنین خطر کم ‌آب شدن بدن را هم کاهش می‌دهد. تابستان و هندوانه دو یار جدا نشدنی هستند. هندوانه تقریباً در همه جای دنیا پیدا می‌شود و بااینکه می‌توانیم همه سال از بازار هندوانه بخریم اما فصل هندوانه تابستان است که در این فصل بهترین کیفیت را داشته و بسیار شیرین است. هیچ میوه دیگری اینقدر موقع تشنگی نمی‌چسبد.
     

    فواید هندوانه برای سلامتی

    . فواید هندوانه برای سلامتی بسیار زیاد است. مهم نیست که هندوانه را چطور برش بزنید، بهترین آنتی ‌اکسیدان‌ها در آن یافت می‌شود.
    هندوانه قرمز خوشمزه همچنین منبع قوی از آنتی ‌اکسیدان کاروتین است که لیکوپن نامیده می‌شود. این آنتی‌ اکسیدان‌ها در بدن حرکت کرده و رادیکال‌های آزاد را خنثی می‌کنند. رادیکال‌های آزاد موادی در بدن هستند که می‌توانند آسیب زیادی به ما وارد کنند. این مواد می‌توانند کلسترول را اکسید کند و باعث شود که به دیواره رگ‌ های خونی چسبیده و موجب ضخیم‌تر شدن آن شود و این می‌تواند منجر به سکته قلبی و سکته شود. لیکوپن که رنگ قرمز زیبا را به هندوانه می‌دهد به کاهش خطر سرطان پروستات هم کمک می‌کند.
    خیلی جالب است که هندوانه تنها میوه‌ ای است که مقدار بالاتری از لیکوپن را نسبت به میوه‌ها و سبزیجات دیگر دارد.
    هندوانه همچنین سرشار از ویتامین‌های B است که برای تولید انرژی حیاتی هستند. متخصصین تغذیه توصیه می‌کنند که هندوانه منبع بسیار خوبی از ویتامین B6، B1 و منیزیم است. این میوه بخاطر میزان بالای آبی که در خود دارد که تقریباً 90 درصد آن را می گیرد و ارزش کالری آن، جزء باارزش‌ترین میوه‌ ها دسته‌ بندی می‌شود.
    هندوانه فاقد چربی است اما به تولید انرژی کمک می‌کند. دربرابر زوال ماکولا هم محافظت می‌کند.
    آنتی‌اکسیدان‌ها به کاهش شدت آسم کمک می‌کنند. همچنین خطر سرطان روده، آسم، بیماری قلبی، آرتروز هماتوئید و سرطان پروستات را کاهش می دهد.
    وقتی گرمای تابستان ما را به تشنگی می‌ اندازد، خوردن هندوانه یک راه بسیار سالم و مطمئن برای جایگزین شدن نوشابه‌های انرژی‌زاست. ازآنجاکه مقدار آب بالاتری دارد، آب موردنیاز بدن ما را تامین می‌کند درحالیکه محوی کافئین بقیه نوشابه‌ها آب بدنمان را می‌کشد. هیچ چیز در یک روز گرم تابستانی بهتر از خوردن یک تکه هندوانه دلچسب و آب‌دار نیست!


  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 14 تير 1390برچسب:"مطالب علمی ",
  • عاشقانه ها

     
     
    *عاشقش بودم عاشقم نبود وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود حالا می فهمم که
    چرا اول قصه ها میگن یکی بود یکی نبود  یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی
    ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان  مان نمی گنجد با هم
    بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که
    داستانش این گونه آغاز شود ، که یکی بود ،  دیگری هم بود . همه با هم بودند . و
    ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .  از دارایی ، از
    آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست . هیچ کس نمیداند ، جز
    ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما . و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ،
    حتی برای زیستن .  و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .  هنر نبودن دیگری


  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:"مطالب زیبا و خواندنی و عشقولانه ",
  • 9 درس مهم زندگی

    درس اول:
    يه روز مسوول فروش ، منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند… يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه… جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم… منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!… من مي خوام که توي باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم»… پوووف! منشي ناپديد ميشه… بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!… من مي خوام توي هاوايي کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»… پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه… بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه… مدير ميگه: «من مي خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن»!

    نتيجهء اخلاقي : اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!

    درس دوم:
    يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد مي کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش… راهبه سوار ميشه و راه ميفتن… چند دقيقهء بعد راهبه پاهاش رو روي هم ميندازه و کشيش زير چشمي يه نگاهي به پاي راهبه ميندازه… راهبه ميگه: پدر روحاني ، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار… کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه… چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پاي راهبه تماس ميده… راهبه باز ميگه: پدر روحاني! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار!… کشيش زير لب يه فحش ميده و بيخيال ميشه و راهبه رو به مقصدش مي رسونه… بعد از اينکه کشيش به کليسا بر مي گرده سريع ميدوه و از توي کتاب روايت مقدس ۱۲۹ رو پيدا مي کنه و مي بينه که نوشته: «به پيش برو و عمل خود را پيگيري کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادماني که مي خواهي مي رسي»!

    نتيجهء اخلاقي : اينکه اگه توي شغلت از اطلاعات شغلي خودت کاملا آگاه نباشي، فرصتهاي بزرگي رو از دست ميدي!

    درس سوم:
    بلافاصله بعد از اينکه زن پيتر از زير دوش حمام بيرون اومد پيتر وارد حمام شد… همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد… زن پيتر يه حوله دور خودش پيچيد و رفت تا در رو باز کنه… همسايه شون -رابرت- پشت در ايستاده بود… تا رابرت زن پيتر رو ديد گفت: همين الان ۱۰۰۰ دلار بهت ميدم اگه اون حوله رو بندازي زمين!… بعد از چند لحظه تفکر ، زن پيتر حوله رو ميندازه و رابرت چند ثانيه تماشا مي کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پيتر ميده و ميره… زن دوباره حوله رو دور خودش پيچيد و به حمام برگشت… پيتر پرسيد: کي بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسايه مون بود… پيتر گفت: خوبه… چيزي در مورد ۱۰۰۰ دلاري که به من بدهکار بود گفت؟!

    نتيجهء اخلاقي: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسي داريد که به اعتبار و آبرو مربوط ميشه ، هميشه بايد در وضعيتي باشيد که بتونيد از اتفاقات قابل اجتناب جلوگيري کنيد!

    درس چهارم:
    من خيلي خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بوديم… والدينم خيلي کمکم کردند… دوستانم خيلي تشويقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده اي بود… فقط يه چيز من رو يه کم نگران مي کرد و اون هم خواهر نامزدم بود… اون دختر باحال ، زيبا و جذابي بود که گاهي اوقات بي پروا با من شوخي هاي ناجوري مي کرد و باعث مي شد که من احساس راحتي نداشته باشم… يه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون براي انتخاب مدعوين عروسي… سوار ماشينم شدم و وقتي رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همين الان ۵۰۰ دلار به من بدي بعدش حاضرم با تو …………….! من شوکه شده بودم و نمي تونستم حرف بزنم… اون گفت: من ميرم توي اتاق خواب و اگه تو مايل به اين کار هستي بيا پيشم… وقتي که داشت از پله ها بالا مي رفت من بهش خيره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقيقه ايستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم… يهو با چهرهء نامزدم و چشمهاي اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بيرون اومدي… ما خيلي خوشحاليم که چنين دامادي داريم… ما هيچکس بهتر از تو نمي تونستيم براي دخترمون پيدا کنيم… به خانوادهء ما خوش اومدي!

    نتيجهء اخلاقي: هميشه کيف پولتون رو توي داشبورد ماشينتون بذارید


    درس پنجم:
    يه شب خانم خونه اصلا" به خونه بر نميگرده و تا صبح پيداش نميشه! صبح بر ميگرده خونه و به شوهرش ميگه كه ديشب مجبور شده خونهء يكي از دوستهاي صميميش (مونث) بمونه. شوهر بر ميداره به ۲۰ تا از صميمي ترين دوستهاي زنش زنگ ميزنه ولي هيچكدومشون حرف خانم خونه رو تاييد نميكنن!
    يه شب آقاي خونه تا صبح برنميگرده خونه. صبح وقتي مياد به زنش ميگه كه ديشب مجبور شده خونهء يكي از دوستهاي صميميش (مذكر) بمونه. خانم خونه بر ميداره به ۲۰ تا از صميمي ترين دوستهاي شوهرش زنگ ميزنه. ۱۵ تاشون تاييد ميكنن كه آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده!! ۵ تاي ديگه حتي ميگن كه آقا هنوزم خونهء اونا پيش اوناست!!

    نتيجهء اخلاقي: يادتون باشه كه مردها دوستهاي بهتري هستند!


    درس ششم:
    چهار تا دوست كه ۳۰ سال بود همديگه رو نديده بودند توي يه مهموني همديگه رو مي بينن و شروع مي كنن در مورد زندگي هاشون براي همديگه تعريف كنن. بعد از يه مدت يكي از اونا بلند ميشه ميره دستشويي. سه تاي ديگه صحبت رو مي كشونن به تعريف از فرزندانشون…
    اولي: پسر من باعث افتخار و خوشحالي منه. اون توي يه كار عالي وارد شد و خيلي سريع پيشرفت كرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توي يه شركت بزرگ استخدام شد و پله هاي ترقي رو سريع بالا رفت و حالا شده معاون رئيس شركت. پسرم انقدر پولدار شده كه حتي براي تولد بهترين دوستش يه مرسدس بنز بهش هديه داد.
    دومي: جالبه. پسر من هم مايهء افتخار و سرفرازي منه. توي يه شركت هواپيمايي مشغول به كار شد و بعد دورهء خلباني گذروند و سهامدار شركت شد و الان اكثر سهام اون شركت رو تصاحب كرده. پسرم اونقدر پولدار شد كه براي تولد صميمي ترين دوستش يه هواپيماي خصوصي بهش هديه داد.
    سومي: خيلي خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده. اون توي بهترين دانشگاههاي جهان درس خوند و يه مهندس فوق العاده شد. الان يه شركت ساختماني بزرگ براي خودش تاسيس كرده و ميليونر شده. پسرم اونقدر وضعش خوبه كه براي تولد بهترين دوستش يه ويلاي ۳۰۰۰ متري بهش هديه داد.
    هر سه تا دوست داشتند به همديگه تبريك مي گفتند كه دوست چهارم برگشت سر ميز و پرسيد اين تبريكات به خاطر چيه؟ سه تاي ديگه گفتند: ما در مورد پسرهامون كه باعث غرور و سربلندي ما شدن صحبت كرديم. راستي تو در مورد فرزندت چي داري تعريف كني؟
    چهارمي گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توي يه كلوپ مخصوص كار ميكنه. سه تاي ديگه گفتند: اوه! مايهء خجالته! چه افتضاحي! دوست چهارم گفت: نه. من ازش ناراضي نيستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگي بدي هم نداره. اتفاقا" همين دو هفته پيش به مناسبت تولدش از سه تا از صميمي ترين دوست پسراش يه مرسدس بنز و يه هواپيماي خصوصي و يه ويلاي ۳۰۰۰ متري هديه گرفت!

    نتيجهء اخلاقي: هيچوقت به چيزي كه كاملا" در موردش مطمئن نيستي افتخار نكن!

    درس هفتم:
    توي اتاق رختكن كلوپ گلف ، وقتي همهء آقايون جمع بودند يهو يه موبايل روي يه نيمكت شروع ميكنه به زنگ زدن. مردي كه نزديك موبايل نشسته بود دكمهء اسپيكر موبايل رو فشار ميده و شروع مي كنه به صحبت. بقيهء آقايون هم مشغول گوش كردن به اين مكالمه ميشن…
    مرد: الو؟
    صداي زن اونطرف خط: الو سلام عزيزم. تو هنوز توي كلوپ هستي؟
    مرد: آره.
    زن: من توي فروشگاه بزرگ هستم. اينجا يه كت چرمي خوشگل ديدم كه فقط ۱۰۰۰ دلاره. اشكالي نداره اگه بخرمش؟
    مرد: نه. اگه اونقدر دوستش داري اشكالي نداره.
    زن: من يه سري هم به نمايشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهاي جديد ۲۰11 رو ديدم. يكيشون خيلي قشنگ بود. قيمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود.
    مرد: باشه. ولي با اين قيمت سعي كن ماشين رو با تمام امكانات جانبي بخري.
    زن: عاليه. اوه… يه چيز ديگه… اون خونه اي رو كه قبلا" ميخواستيم بخريم دوباره توي بنگاه گذاشتن براي فروش. ميگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره.
    مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولي سعي كن ۹۰۰۰۰۰ دلار بيشتر ندي.
    زن: خيلي خوبه. بعدا" مي بينمت عزيزم. خداحافظ.
    مرد: خداحافظ.
    بعدش مرد يه نگاهي به آقايوني كه با حسرت نگاهش ميكردن ميندازه و ميگه: كسي نميدونه كه اين موبايل مال كيه؟!

    نتيجهء اخلاقي: هيچوقت موبايلتونو جايي جا نذارين!

    درس هشتم:
    يه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سي و پنجمين سالگرد ازدواجشون رفته بودند بيرون كه يه جشن كوچيك دو نفره بگيرن. وقتي توي پارك زير يه درخت نشسته بودند يهو يه فرشتهء كوچيك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر اينكه شما هميشه يه زوج فوق العاده بودين و تمام مدت به همديگه وفادار بودين من براي هر كدوم از شما يه دونه آرزو برآورده ميكنم.
    زن از خوشحالي پريد بالا و گفت: اوه! چه عالي! من ميخوام همراه شوهرم به يه سفر دور دنيا بريم. فرشته چوب جادوييش رو تكون داد و پوف! دو تا بليط درجه اول براي بهترين تور مسافرتي دور دنيا توي دستهاي زن ظاهر شد!
    حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه. مرد چند لحظه فكر كرد و گفت: خب… اين خيلي رمانتيكه. ولي چنين بخت و شانسي فقط يه بار توي زندگي آدم پيش مياد. بنابراين خيلي متاسفم عزيزم… آرزوي من اينه كه يه همسري داشته باشم كه ۳۰ سال از من كوچيكتر باشه!
    زن و فرشته جا خوردند و خيلي دلخور شدند. ولي آرزو آرزوئه. و بايد برآورده بشه. فرشته چوب جادوييش رو تكون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد!

    نتيجهء اخلاقي: مردها ممكنه زرنگ بدجنس باشند ، ولي فرشته ها زن هستند!

    درس نهم:
    يه مرد ۸۰ ساله ميره پيش دكترش براي چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده:
    هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه. نظرت چيه دكتر؟
    دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب… بذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو مي شناسم كه شكارچي ماهريه. اون هيچوقت تابستونا رو براي شكار كردن از دست نميده. يه روز كه مي خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهي چترش رو به جاي تفنگش بر ميداره و ميره توي جنگل. همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشي ظاهر ميشه و مياد به طرفش. شكارچي چتر رو مي گيره به طرف پلنگ و نشونه مي گيره و ….. بنگ! پلنگ كشته ميشه و ميفته روي زمين!
    پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتما" يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!
    دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقا" منظور منم همين بود!

    نتيجهء اخلاقي: هيچوقت در مورد چيزي كه مطمئن نيستي نتيجهء كار خودته ادعا نداشته نباش



  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:"مطالب خواندنی",
  • یه خبر داغ

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    زن لهستانی که با همسرش زندگی می کرد یک دوست پسر نیز داشت که گاهی هم به او سر می زد! این زن که بعد از مدتی باردار می شود دو قلو (دختر . پسر) می زاید. اما آزمایشات زنتیکی چیز عجیبی را نشان داد. یکی از دو قلوها (دختر) مال معشوقه و دیگری (پسر) مال شوهر او است.
    این زن شوهرش را ترک کرده تا با معشوقش زندگی کند.
     

     

     

     

     

     

     

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:"مطالب خواندنی",
  • دوستتون دارم سبد سبد ...

    سلام به همه دوستای گلم خوبید ؟

    امروز کلی مطالب باحال و جالب و جدید گذاشتم که مطمئنم خوشتون میاد .

    ولی خدائیش خیلی بی انصافیه که نظر نمیدید .

    راستی تا یادم نرفته روز زن رو اول به خودم و بعد به همه خانومای خوب ایرونی تبریک میگم .

     

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:,
  • به این میگن طرح مسکن مهر !!!11111

    تصاویری از پشتکار و موفقیت یک زوج خوشبخت batting eyelashes big hug rose

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:"عکسهای حیوانات",
  • مطمئنم ندیدیش ؟

     

     

    عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

     

     

     

    دانلود کلیپ با حجم  ۱ و نیم مگابایت

     

     

     

    **************************

     

     

     

    کلیپ فضانوردان در حالت بی وزنی. جالبه

     

     

    عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

     

     

     

    دانلود با حجم ۶ مگابایت

     

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:"کلیپ",
  • پس سیب زمینی کو ؟

     

     عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

     

     

     

    دانلود با حجم ۲ مگابایت

     

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:,
  • عکس بن لادن در شبکه PMCبعد انتشار خبر کشته شدنش

     

    سلام ، بن لادن هستم ، اینجا زير آب ، تو اقيانوس آرام

     

     

    I Love You PMC

     

     

     

    عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

    http://s1.picofile.com/file/6636901406/123.jpg

     

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:" عکسهای جالب ",
  • مملکته که داریم ؟؟؟؟؟؟؟




    به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی! مملکته داریم؟

    نتیجه انتخابات ۴۰ میلیونی همون شب معلوم میشه، ولی نتیجه کنکور چند صد هزار نفری چند ماه طول میکشه! مملکته داریم؟

    هر روز تو دانشگاه میبینیم ۱۰۰ تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه ، مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید! مملکته داریم؟

    اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم! مملکته داریم؟

    یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: کارشناس مسائل یمن!
    من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده! مملکته داریم؟

    پارسال همت مضاعف رو فقط عزرائیل فهمید، امسال هم جهاد اقتصادی رو فقط ربع سکه! مملکته داریم؟

    قبلا برق میرفت بابامون سر فحش رو میکشید به اداره برق، الان برق میره خوشحال هم میشه!! مملکته داریم؟

    خانومه ناراحت توی تاکسی: به فاصله چند روز هم شوهرم بهم خیانت کرد هم دوست پسرم!! مملکته داریم؟

    فدراسیون فوتبال فقط تو 6 ماه، نیم میلیارد تومن از فحاشی فوتبالیستها درآمد داشته! یعنی به عبارتی قیمت فحش از قیمت طلا زده بالاتر! مملکته داریم؟ 

    طرف رفته خواستگاری، دختره بهش گفته شهید مورد علاقه شما کیه؟!؟! مملکته داریم؟

    واسه داداشمون رفتیم خواستگاری، ننه جون طرف در اومده میگه ۲۰۱۲ تا سکه مهریه به نییت المپیک لندن! مملکته داریم؟

    هر بار که صفحه ی فیلترینگ رو دیدم یه صلوات فرستادم! مامانم میگه همینطور ادامه بدی جات تو بهشته! مملکته داریم؟

    میگه به خدا راس می گم، طرف میگه نه! اگه راس میگی بگو به جون مامانم! مملکته داریم؟

    یه عمر رفتیم سینما آخر نفهمیدیم دسته های صندلیش ماله خودمون یا بغل دستیمون ! مملکته داریم؟

    ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم؛ نوتلا! بی تو هرگز! بعد خارج که میریم، میافتیم دنبال جنس ایرانی! وای عزیزم! پفک نمکی! مملکته داریم؟

    یارو گیتار الکتریک تو اتاقم دیده میگه تو هم شیطان پرست شدی؟؟ مملکته داریم؟

    جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، پسر اقدس خانوم رو ختنه میکنن گوسفند میکشن! بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن! مملکته داریم؟ 

    طرف سوار اسب شده، عکسشُ گذاشته فیسبوک، میگه اون بالاییه منم! مملکته داریم؟

    رفتم سوپر مارکت میگم آقا کرم کارامل دارین میگه کرم فقط ساویز داریم. مملکته داریم؟

    سالای پیش جایزه بانک ملت یه منزل مسکونی بود، امسال شده ۶۰ لیتر بنزین، سال دیگه میشه یه شونه تخم مرغ، سال بعدشم دوتا تافتون یه بربری هم وسطش! مملکته داریم؟

    غار علیصدر به قندیلاش معروفه؛ اونوقت ملت میرن قندیلاشو میکنن یادگاری میبرن با خودشون! یکی نیست بگه آخه با اون قندیل میخای چیکار کنی؟ مملکته داریم؟

    میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها! مملکته داریم؟

    بابام نشسته یه میزگرد به زبون آلمانی میبینه، میگم مگه میفهمی چی میگن!؟ میگه قیافههاشونو که میبینم میفهمم در مورد چی حرف میزنن!! مملکته داریم؟

    بغلدستیمون توی هواپيما از اول تا آخر به اسلام فحش میداد، وسطهای پرواز هواپیما یه تکون خورد، گفت «يا ابالفضل»! مملکته داریم؟


    خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانتون چیکار کردین؟ مرده میگه: قبض هامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاهه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خریدیم! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!! مملکته داریم؟

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:,
  • وقتی برق قطع میشه دکل های برق چیکار میکنن ؟




     

     

    www.sohagroup.com

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:"عکسهای خنده دار ",
  • خر ما از کره گی دم نداشت :

     

     

    مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده.
    مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده قُوَت کرد ( زور زد ).
    دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که ” تاوان بده !”
    مرد به قصد فرار به کوچه یی دوید، بن بست یافت.
    خود را به خانه ایی درافکند.
    زنی آن جا کنار حوض خانه چیزی می شست و بار حمل داشت ( حامله بود ).
    از آن هیاهو و آواز در بترسید، بار بگذاشت ( سِقط کرد ).
    خانه خدا ( صاحبِ خانه ) نیز با صاحب خر هم آواز شد.

    مردِ گریزان بر بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به کوچه ایی فروجست که در آن طبیبی خانه داشت.
    جوانی پدر بیمارش را به انتظار نوبت در سایه دیوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود آمد، چنان که بیمار در جای بمُرد.
    پدر مُرده نیز به خانه خدای و صاحب خر پیوست !

    مَرد، هم چنان گریزان، در سر پیچ کوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و بر زمینش افکند.
    پاره چوبی در چشم یهودی رفت و کورش کرد.
    او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست !

    مردگریزان، به ستوه از این همه، خود را به خانه قاضی افکند که ” دخیلم! “.
    قاضی در آن ساعت با زن شاکیه خلوت کرده بود.
    چون رازش فاش دید، چاره رسوایی را در جانبداری از او یافت و چون از حال و حکایت او آگاه شد، مدعیان را به درون خواند .

    نخست از یهودی پرسید .
    گفت : این مسلمان یک چشم مرا نابینا کرده است. قصاص طلب می کنم .
    قاضی گفت : دَیتِ مسلمان بر یهودی نیمه بیش نیست.
    باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند !
    و چون یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید، به پنجاه دینار جریمه محکومش کرد !

    جوانِ پدر مرده را پیش خواند .
    گفت : این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاکش کرده است.
    به طلب قصاص او آمده ام.
    قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است، و ارزش حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است.
    حکم عادلانه این است که پدر او را زیر همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرود آیی، چنان که یک نیمه جانش را بستانی !
    و جوانک را نیز که صلاح در گذشت دیده بود، به تأدیه سی دینار جریمه شکایت بی مورد محکوم کرد !

    چون نوبت به شوی آن زن رسید که از وحشت بار افکنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامی جایز است که راهِ جبران مافات بسته باشد.
    حالی می توان آن زن را به حلال در فراش ( عقد ازدواج ) این مرد کرد تا کودکِ از دست رفته را جبران کند. طلاق را آماده باش !
    مردک فغان برآورد و با قاضی جدال می کرد، که ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دوید .

    قاضی آواز داد : هی ! بایست که اکنون نوبت توست !
    صاحب خر هم چنان که می دوید فریاد کرد :مرا شکایتی نیست.
    محکم کاری را، به آوردن مردانی می روم که شهادت دهند خر مرا از کره گی دُم نبوده است

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:"مطالب طنز ",
  • جوک غضنفر


    غضنفر داشته واسه چهارشنبه سوري نارنجک درست ميکرده، قاطي اکليل-سرنج يك قاشق واجبي ميريزه.
    رفيقش ميگه: احمق چرا واجبي ميريزي؟! غضنفر ميگه: ميخوام هر کي صداشو میشنوه پشماش بريزه
     

    عزراییل میاد بالا سر قزوینیه میگه وصیتتو نوشتی؟ میگه اره بالام جان؛ گذاشتمش گوشه فرش دولا شو برش دار


    گاوه داشته می رفته. یه لنگه دستکش پیدا می کنه.... میگه:اخ جون.سوتین!!!!!

    فیله یه مرد لخت رو میبینه میزنه زیر خنده. مرده میگه چرا میخندی؟ فیله میگه تو چجوری با این آب میخوری

    تهرانيه واسه اصفاهانيه تعريف ميكرده: رفتم خونه دوست دخترم، داشت ظرف ميشست، بغلش كردم بردمش تو اتاق خواب، اصفهانيه ميگه: اوه اوه !!! شيري آبم همینجوری وازززز؟؟؟؟

    از غضنفر میپرسن شراب عشق چیست؟ میگه نمیدونم ما فقط دوغ میخوریم

    غضنفر تا وارد خیابون یکطرفه میشه پلیس میگرتش ، پلیسه میگه کجا با این عجله؟
    غضنفر میگه هر جای می خواستم برم دیگه دیر شده ببین همه دیگه دارن برمی گردن!ء

    يكي داشته غضنفر رو ميزده و هي داد ميزد مي كشمت اكبر مي كشمت اكبر.
    يكي مياد ميگه چرا ميزنيش؟ غضنفر كه داشته كتك ميخورده ميگه: ولش كن بابا بذار بزنه من كه اكبر نيستم .ء


    غضنفر سر توالت فرنگی با یه نفر دعواش میشه.میگن چی شده؟میگه:من دو روزه دارم ازاین چشمه اب میخورم، این اقا اومده میرینه توش !!!


    دوست دختر غضنفر ميخواسته باهاش بهم بزنه غضنفر ميفهمه ميگه من حاملم


    لره ميره پيش رهبر پيشونيشو ميبوسه ميگه : شما سيدين اقا دعا كنين شاه برگرده



    یک روز غضنفر داشته میدویده، محکم میخوره به شیشه، میگه امروز چه هوای سفتی شده


    محققان دریافتندکه:پرتاب شهاب سنگ از آسمان دلیل وجود لر در کرات دیگراست

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:"مطالب طنز " " جوک و اس ام اس ",
  • 5 داستان خواندنی

    مردي در كنار رودخانه‌اي ايستاده بود.
    ناگهان صداي فريادي را ‌شنید و متوجه ‌شد كه كسي در حال غرق شدن است.
    فوراً به آب ‌پرید و او را نجات ‌داد...
    اما پيش از آن كه نفسي تازه كند فريادهاي ديگري را شنید و باز به آب ‌پرید و دو نفر ديگر را نجات ‌داد!
    اما پيش از اين كه حالش جا بيايد صداي چهار نفر ديگر را كه كمك مي‌خواستند ‌شنید...!
    او تمام روز را صرف نجات افرادي ‌كرد كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل از اين كه چند قدمي بالاتر ديوانه‌اي مردم را يكي يكي به رودخانه مي‌انداخت...!

    --------------------------------------------------------------------------------

    ميگويند حدود ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان مسجدي ميساختند.
    روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام ميدادند.
    پيرزني از آنجا رد ميشد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه!
    کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت : چوب بياوريد ! کارگر بياوريد ! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششششااااررر...!!!
    و مدام از پيرزن ميپرسيد: مادر، درست شد؟!!
    مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...
    کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسيدند ؟!
    معمار گفت : اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت ميکرد و شايعه پا ميگرفت، اين مناره تا ابد کج ميماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاک کنيم...
    اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم !

    --------------------------------------------------------------------------------

    روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
    اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
    دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !
    سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!
    پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
    لقمان جواب داد :
    اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
    اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
    و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...

    --------------------------------------------------------------------------------

    مردي براي اصلاح سر و صورتش به آرايشگاه رفت در بين کار گفت و گوي جالبي بين آنها در گرفت.
    آنها در مورد مطالب مختلفي صحبت کردندوقتي به موضوع خدا رسيد
    آرايشگر گفت: من باور نمي کنم که خدا وجود دارد.
    مشتري پرسيد: چرا باور نمي کني؟
    آرايشگر جواب داد: کافيست به خيابان بروي تا ببيني چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت اين همه مريض مي شدند؟ بچه هاي بي سرپرست پيدا ميشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجي وجود داشت؟
    نمي توانم خداي مهرباني را تصور کنم که اجازه دهد اين همه درد و رنج و جود داشته باشد.
    مشتري لحظه اي فکر کرد اما جوابي نداد چون نمي خواست جر و بحث کند.
    آرايشگر کارش را تمام کرد و مشتري از مغازه بيرون رفت به محض اينکه از مغازه بيرون آمد مردي را ديد با موهاي بلند و کثيف و به هم تابيده و ريش اصلاح نکرده ظاهرش کثيف و به هم ريخته بود.
    مشتري برگشت و دوباره وارد آرايشگاه شد و به آرايشگر گفت:ميدوني چيه! به نظر من آرايشگرها هم وجود ندارند.
    آرايشگر گفت: چرا چنين حرفي ميزني؟ من اينجا هستم. من آرايشگرم.همين الان موهاي تو را کوتاه کردم.
    مشتري با اعتراض گفت: نه آرايشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هيچکس مثل مردي که بيرون است با موهاي بلند و کثيفو ريش اصلاح نکرده پيدا نمي شد.
    آرايشگر گفت: نه بابا! آرايشگرها وجود دارند موضوع اين است که مردم به ما مراجعه نميکنند.
    مشتري تاکيد کرد: دقيقا نکته همين است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نميکنند و دنبالش نمي گردند.
    براي همين است که اين همه درد و رنج در دنيا وجود دارد.!


    --------------------------------------------------------------------------------

    از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا كردی؟
    گفت : چهار اصل
    1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
    2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم
    3- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش كردم
    4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:,
  • " نماز هم وطن "

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:"کلیپ صوتی موبایل ",
  • جواب بده دیگه !!!!!!

    گاهی برخی از تصاویر همانا حاوی مفاهیم پیچیده‌ای هستند كه مفاهیم كلیدی و مهم را در لفافه‌ بیان می‌كنند كه برای درك بهتر آن كار كارشناسی و صرف ساعت‌ها وقت و انرژی نیاز است. برای مثال به عكس زیر نگاه كرده و بعد (اگر توانستید)به پرسش‌ها پاسخ دهید:

    مفاهیم طنز برای یك عكس



    چرا زاغچه سرش را به حالت تعظیم فرو آورده است؟

    الف) چون كلا آدم فروتنی است.
    ب)چون خیلی سربه زیر و ماخوذ به حیا است و نمی تواند به صورت نامحرم نگاه كند.
    ج)چون در حال تمرین یوگا است.
    د) چون در حال شمردن اعداد از یك تا ده است تا خشمش فروكش كند و عقاب را لت و پار نكند!

    چرا عقاب بر و بر به زاغچه نگاه می كند؟

    الف) چون ارث پدرش را می خواهد كه دست زاغچه است
    ب) چون حقوقش را می خواهد و زاغچه خود را به آن راه، زده است
    ج)چون خلافكار پررویی است كه همانا از رو نمی رود
    د)گزینه ب صحیح است

    چرا عقاب بالای شاخه نشسته است؟

    الف)چون تازه رژیم گرفته و می خواهد سبك وزن بودن خود را ثابت كند
    ب) چون مدل عكاسی است و ژست گرفته است
    ج)چون قصد شومی دارد كه هنوز آشكار نشده است
    د) همه موارد

    زاغچه روی تنه درخت دنبال چه می گردد؟

    الف) دوربین مخفی
    ب)دستگاه شنود
    ج)نیم سكه بهار آزادی
    د)حقوق عقاب

    از این عكس چه نتیجه ای می گیریم؟

    الف)به هیكل‌مان ننازیم
    ب)هیچ وقت كم نیاوریم
    ج)پررو باشیم
    د )همه موارد

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:"مطالب طنز " " جوک و اس ام اس ",
  • اس ام اس دل شکسته ها


    اس ام اس برای کسی که دلتو شکسته


    وقتی که می رفتی، بهار بود
    تابستان که نیامدی، پاییز شد
    پاییز که برنگشتی، پاییز ماند
    زمستان که نیایی، پاییز می ماند
    تو را به دل پاییزی ات
    فصلها رابه هم نریز


    تو صادقانه گفتی در خانه قلبت هیچ جایی برای من نیست 

    من بر قلب سنگی ات بوسه می زنم که با من صادق بود 

    .


    مطمئن باش ، برو ...

    ضربه ات کاری بود ، دل من سخت شکست ...

    و چه زشت به من و سادگیم خندیدی

    به من و عشقی پاک ، که پر از یاد تو بود ...

    و به این قلب یتیم

    که خیالم می گفت   تا ابد مال تو بود ...

    تو برو تا راحت تر

    تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم

    دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است 

    شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است

    خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ...

    الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ...

    تلافی من .... میرم تا به اون برسی ...

    سره راهت نباشم ... راستی ... قد من

    دوست داره ...

    یک روز فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به  اتش میکشم  اما امروز برای دیدنش حاضر نیستم حتی کبریتی روشن  کنم 

    دلم را مبتلایت کرده بودم 

    .


     

    خودم را خاک پایت کرده بودم

    ندانستم که بی مهری وگرنه

    همان اول رهایت کرده بودم ! 

    به تو سپرده بودمش ، با هزار و یک امید ....

    وحالا برای هزار و  یکمین بار

    دلم را می برم تا شکستگی اش را گچ بگیرند !!!  

    گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست .
    چند روزیست که این دل میشکند.
    اه....
    تو همیشه میشکنی و من همیشه فراموش میکنم مگر تو انها را زنده کنی.
    اما نمیدانم چرا این دفه نمیتوان فراموش کنم.
    شاید دگر از قلبم،تکیه نباشد برای محبت و فراموشی آن. 

    .


    نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی

    دل عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت  

     

    .


    یک لحظه تو را زمن جدا دوست نداشت

     

    ای آیینه دار خلوتم باور کن

    اندازه ی من کسی تو را دوست نداشت

    گفتی نفرین میکنی ؟

    گفتم نه ...فقط از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه....

    هنوزم از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه..... 

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم  

    . 


    با خیالِ تو هنوزم مثه هر روز و همیشه هر شبِ حافظه ی من پرِ تصویر تو میشه...  
    . 

    سکوت دردناکترین پاسخ من به بیرحمی های توست!   
    .

    دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست  

    شکسته باد آن که دلش این چنین می خواست... 


    ای آنکه به تقریرو بیان دم زنی از عشق... 

     ما با تو نداریم سخن خیرو سلامت.

    دلمو شکستی بازم دوبـــاره ه


    اما بدون چوبه خدا صدا ندااره ه


    تنها آرزوم اینه که یه روزم برسه 

    چشمای تو مثه ابرااااااا ببــــاره

     

    من منتظرت شدم ولی در نزدی


    بر زخم دلم گل معطر نزدی

     

    گفتی که اگر شود می آیم اما

    مرد این دل و آخرش به او سر نزدی 

    از قدیما گفتن کوه هرگز به کوه نمیرسه دل بسوزون ولی بدون آدم به آدم میرسه

    دیگه بی تو نمی میرم...
    توئم با بی کسیت سر کن
    تو حقت بدتر از اینه که دل تنگم بمونی... 

    گفتمش دل می خری؟ پرسید چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند! خنده کرد و دل زدستانم ربود. تا به خود بازآمدم، او رفته بود! دل زدستش روی خاک افتاده بود! جای پایش روی دل جامانده بود... 

    خودت رفتی ولی عشقت نرفته... من عاشق تر شدم هفته به هفته 

    از تو دلگیرم...از عاشقی سیرم...درسته بی تو میمیرم...ولی ایندفعه میرم 

    چو کس با زبان دلم آشنا نیست
    چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
    چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
    که از یاد یاران فراموش باشم 

    حیف این چشمهام که برای چون توی بی ارزشی اشک ریخت! 

    و چه ساده دلم که

    دوست داره


  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"اس ام اس عاشقونه ",
  • اس ام اس عاشقونه

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی میکنی، نترس!
    تو برنده ای، چون خدا همیشه دو دستش پُره . . .
    ღ♥ღ
    من منتظرت شدم ولی در نزدی / بر زخم دلم گل معطر نزدی
    گفتی که اگر شود می آیم اما / مرد این دل و آخرش به او سر نزدی
    ღ♥ღ
    دلتنگی چیست ؟ یادگاری از آنان که دوستشان داریم و از ما دورند!
    ღ♥ღ
    چشمانت زمین محبت بودند و من جاذبه اش را وقتی سیب درخت دلم افتاد فهمیدم . . .
    ღ♥ღ
    خوشتر از قالی کرمان غزلی ساخته ام
    نخ به نخ زیر قدمهای تو انداخته ام . . .
    ღ♥ღ
    در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
    خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی
    ღ♥ღ
    گلی از شاخه اگر می چینیم ، برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم
    لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم و شبی چند از آن را هی بخوانیم
    و ببوسیم و معطر بشویم ، شاید از باغچه ی کوچک اندیشه یمان گل روید . . .
    ღ♥ღ
    ناز کمتر کن که من اهل تمنا نیستم / زنده با عشقم ، اسر سود و سودا نیستم
    عاشق دیوانه ای بودم که بر دریا زدم / رهرو گمگشته ای هستم که بینا نیستم . . .
    ღ♥ღ
    عجب موجود سخت جانی ست دل !
    هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد و باز هم برایت میتپد!
    ღ♥ღ
    فکر نکن توی دنیا تنهایی!
    بلکه فکر کن یه تنها هست که تو براش یه دنیایی

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"اس ام اس عاشقونه ",

  • خداوند مرد را آفرید

    به زن ها قول داد که مرد ایده آل

    را میتوان در هر ” گوشه ” زمین پیدا کرد

    و زمین را ” گرد ” آفرید که گوشه نداشته باشه .!

    .

    .

    .

    مهریه سال ۱۳۹۰ !

    ۱۰۰ عدد نان سنگک طرح قدیم !

    .

    .

    .

    از اداره کشاورزی مزاحمت میشم لطفا به محبتی که تو دلم کاشتی رسیدگی کنید !

    با تشکر !

    .

    .

    .

    امروز روز جهانی “فضولیه”

    ۱ سوال که ته دلت مونده ازم بپرس قول میدم جواب بدم !

    .

    .

    .

    سلام خوبی !؟

    یه زحمت بکش برام ، هروقت از جلوی آینه رد شدی ، دوست منم ببوس !

    .

    .

    .

    به غضنفر میگن میتونی نقش یوسف رو بازی کنی ؟

    میگه آره ولی نمیتونم پیشنهاد زلیخا رو رد کنم !

    .

    .

    .

    به غضنفر میگن دوست داری بچه ات پسر باشه یا دختر ؟

    میگه فرقی نمیکنه ، سالم باشه ، سگ باشه !

    .

    .

    .

    هیچ وقت تو دنیا آرزو نکن جای کس دیگه ای باشی چون اگه آرزوت برآورده بشه

    کم کم نسل الاغهای اصیل منقرض می شه !

    .

    .

    .

    شنیدم خورده ای سرما جدیداً / و حتی می کنی سرفه شدیداً

    اگر حالت مساعد گشته امروز / دعایت کرده ام بی شک عمیقاً !

    .

    .

    .

    برام چند وقته سوال شده که

    واقعاً ، توکه با عشوه گری ، از همه دل میبری ، منو شیدا میکنی ، چرا نمیـر قـــ ــصی ؟؟

    مشکلت دقیقاً چیه !؟!؟

    .

    .

    .

    چیه چیزی شده ؟ چرا ساکتی ؟ / دوس داری بنزین بزنی با کارت کی ؟

    شنیدم بنزین شده ۷۰۰ به تازگی ! / بنزینتو تقسیم نکنی با یکی !

    میگی که رو کارت بنزینش حساسی ! / روش داری عقاید خیلی شیک و وسواسی !

    اونقده اونو میخوای که اگه لیتری ۱۰۰ بنزین بدم بهت منو نشناسی !

     

    گرد آوری : Niayesh2B

     

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"جوک و اس ام اس اردیبهشت 1390",
  • اول اقایون و بعد خانوم ها بخونن

    چگونه یک زن رو خوشحال کنیم ؟!

     

     

    براي خوشحال کردن يک زن....
    يک مرد فقط نياز دارد که اين موارد باشد :

    1. يک دوست

    2. يک همدم

    3. يک عاشق

    4. يک برادر

    5. يک پدر

    6. يک استاد

    7. يک سرآشپز

    8. يک الکتريسين

    9. يک نجار

    10. يک لوله کش

    11. يک مکانيک

    13. يک متخصص چيدمان داخلي منزل

    15.. يک متخصص مد

    16. يک روانشناس

    17. يک دافع آفات

    18. يک روانپزشک

    19. يک شفا دهنده

    20. يک شنونده خوب

    21.. يک سازمان دهنده

    22. يک پدر خوب

    23. خيلي تميز

    24. دلسوز

    25. ورزشکار

    26. گرم

    27. مواظب

    28. شجاع

    29. باهوش

    30. بانمک

    31. خلاق

    32. مهربان

    33. قوي

    34. فهميده

    35. بردبار

    36. محتاط

    37. بلند همت

    38. با استعداد

    39. پر جرأت

    40. مصمم

    41. صادق

    42. قابل اعتماد

    43. پر حرارت

    بدون فراموش کردن :

    44. تعريف کردن مرتب از او

    45. عشق ورزيدن به خريد

    46. درستکار بودن

    47. بسيار پولدار بودن

    48. تنش ايجاد نکردن براي او

    49. نگاه نکردن به بقيه دختران

    و در همان حال، شما بايد :

    50. توجه زيادي به او بکنيد، و انتظار کمتري براي خود داشته باشيد

    51. زمان زيادي به او بدهيد، مخصوصاً زمان براي خودش

    52. اجازه رفتن به مکانهاي زيادي را به او بدهيد، هيچگاه نگران نباشيد او کجا مي رود.

    بسيار مهم است :

    53. هيچگاه فراموش نکنيد :

    * سالروز تولد
    * سالروز ازدواج
    * قرارهايي که او مي گذارد



    چگونه يک مرد را خوشحال کنيم :


    1. تنهاش بذاريد!!!!

     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"مطالب طنز" ,
  • سرعت عمل رو ببین !!!!!

    اگه نبینی ضرر کردی ها ؟!

     

     


    FASTFOOD.wmvFASTFO

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"کلیپ موبایل ",
  • آخه مگه مجبوری ؟

    www.darhami.com

    www.darhami.com

    www.darhami.com

    www.darhami.com

    www.darhami.com

    www.darhami.com

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"عکسهای خنده دار ",
  • پارک قفل ها

    اینجا مسکو است و اینجا پارک قفل‌ها است.
    در اين پارک، درخت‌هاي از آهن قرار داده شده كه عروس و داماد‌ها يك عدد قفل به آن مي‌بندند و كليد آن را هم به داخل رود خانه مي‌اندازند، تا پيمان آنان همواره مستحكم باقي بماند.
    Join Gevo Group
    Join Gevo Group
    Join Gevo Group
    Join Gevo Group
    Join Gevo Group

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"مطالب خواندنی "" عکسهای زیبا ",
  • برندگان اسکار عکاسی طبیعی


     
     
    برندگان اسکار عکاسي طبيعت
     
     
    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-315162.jpg

    برگزیده رقابت اسکار عکاسی طبیعت
    عکس از سرجیو سارتا، ایتالیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-31673.jpg
    برنده جایزه اوآسیس
    عکس از هرمان برهم، انگلیس

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-316514.jpg
    رتبه اول بخش پستانداران
    عکس از لورنزو مجینتزالی، هلند

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-317375.jpg
    رتبه اول بخش گیاهان
    عکس از لوئیجی فلکر، ایتالیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-318316.jpg
    رتبه اول بخش چشم‌انداز
    عکس از لای-هوانگ لونگ، ویتنام

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-319367.jpg
    رتبه اول بخش پورت‌فولیو
    عکس از پائولو تورکیو، کنیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-320118.jpg
    رتبه اول بخش زیر آب
    عکس از پائولو فوساتی، ایتالیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-32109.jpg
    برنده اول بخش تکنیک
    عکس از فابریتزیو آنتونلی، ایتالیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-3215010.jpg
    رتبه اول بخش دیگر حیوانات
    عکس از فرانسیسکو مینخورانس، اسپانیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-3225011.jpg
    برنده دوم بخش پورت‌فولیو
    عکس از پیر لوئیجی ریتزاتو، ایتالیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-3232112.jpg
    برنده دوم بخش پرندگان
    عکس از مارجیتا اشتوف، ایتالیا

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-324713.jpg
    رتبه دوم بخش دیگر حیوانات
    عکس از فرانکو بانفی، سوییس

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-3252714.jpg
    رتبه سوم بخش پستانداران
    عکس از فرانکو بانفی، انگلیس

    http://www.khabaronline.ir/images/2011/2/11-2-13-3264815.jpg

    برنده ششم بخش پستانداران
    عکس از جانی مایتان، ایتالیا
     
    به گزارش خبرگزاری مهر به‌نقل از لارپوبلیکا، OASIS PHOTO CONTEST عنوان جایزه بین‌المللی عکاسی از طبیعت و محیط‌زیست است که همه ساله از سوی بنیاد Oasis ایتالیا اهدا می‌شود و در ایتالیا به‌عنوان اسکار عکاسی طبیعت مشهور شده است. در سال 2010 این جایزه بیش از هزار عکاس از 28 کشور دنیا شرکت کردند. در این رقابت بین‌المللی 10,721 عکس در ده بخش مختلف به مرحله نهایی راه یافتند که از این تعداد 821 عکس برگزیده شدند.

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:" طبیعت " ,"حشرات ", " حیوانات ",
  • کلید هایتان را جا نگذارید.حتما ببينيد


     

  • نوشته : فرزاد و دختر مشرقی
  • تاریخ: یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:"کلیپ موبایل " ,

  • niayesh2b

    فرزاد و دختر مشرقی

    niayesh2b

    http://niayesh2b.loxblog.ir

    لاین موزیک

    لاین موزیک

    لاین موزیک

    نظر یادتون نره بهترین وب برای سرگرمی شما

    لاین موزیک