زیبایی های طبیعت
From a woman who had a cousin living in Niagara Falls in 1911.
She told the family that she and her neighbours woke up in the night feeling something was wrong.It took a while but they finally realized that it was the lack of noise.
They had all become so used to the roar of the falls that the silence was unusual enough to alert their senses.Of course at that time nearly all the houses were near the falls.
Amazing pictures ! Almost 100 years old.Can you imagine walking on Niagara falls ?
1911 Photos of Niagara Falls ...
مردی در نیویورک هنگام بازنشستگی تصمیم گرفت پول خود را عاقلانه مصرف کند به همین خاطر یک خانه و چند هکتار زمین در پرتغال خرید. این منزل مسکونی و زمین های اطرافش به خاطر اینکه هیچ وارثی نداشت توسط اداره مالیات برای فروش گذاشته شده بود و به این فرد فروخته شد. از نکات جالب این خانه این بود که درب انبار این خانه جوش داده شده بود و هیچ کس تا آن موقع تمایلی به باز کردن اون و شاید هم اصلا صرف هزینه برای باز کردنش را نداشت. تا اینکه این فرد نیویورکی با صرف هزینه ای اندک درب انبار را بعد از سالها باز کرد! قبل از اون بنظر می رسید این انبارها خالی و متروکه باشه اما وقت جوش درب انبار شکسته شد فکر می کنید چی تو انبار بود ؟ انگار صاحب قبلی این خانه و انبار یک کلکسیون ماشین های قدیمی رو که از قبیل درشکه دوچرخه فیات، استون مارتین، فورد، مرسدس بنز، اپل، لوتوس، پورشه، متروپولیتن، آلفا رومئو بودند برای این مرد نیویورکی گذاشته بود. کلکسیونی که به ارزش 35 میلیون دلار می ارزید!
یه پسره رو با لباس و آرایش دخترونه به جرم اخاذی گرفتن بردن کلانتری 11 شهرضا
سربازه بهش میگه لباستو دربیار ، توی @# ـــش دستمال گذاشته بود اونم با یه بدن پشمی
|
||||||
دلبسته ي کفشهایم بودم. کفش هايي که يادگار سال هاي نو جواني ام بودند
دلم نمي آمد دورشان بيندازم .هنوز همان ها را مي پوشيدم
اما کفش ها تنگ بودند و پایم را مي زدند
قدم از قدم اگر بر مي داشتم زخمی تازه نصیبم مي شد
سعي مي کردم کمتر راه بروم زيرا که رفتن دردناک بود ================================ مي نشستم و زانوهایم را بغل مي گرفتم و مي گفتم:چقدر همه چیز دردناک است
چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنيایم
مي نشستم و می گفتم : زندگیم بوي ملالت مي دهد و تکرار ==============================
.می نشستم و می گفتم:خوشبختي تنها يک دروغ قديمي است
می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم
قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم
=========================
......... پارسايي از کنارم رد شد
عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت
مرا که ديد لبخندي زد و گفت: خوشبختي دروغ نيست
اما شايد تو خوشبخت نشوي زيرا خوشبختي خطر کردن است
و زيباترين خطر..... از دست دادن
==============
تا تو به اين کفش هاي تنگ آويخته اي ....برایت دنيا کوچک است و زندگي ملال آور .جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده اي
==============
رو به پارسا کردم ، پوزخندی زدم و گفتم
اگر راست مي گويي پس خودت چرا کفش تازه به پا نمي کني تا پا برهنه نباشي؟
==============
پارسا فروتنانه خنديد و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و
پس هر بار دانستم که قدري بزرگتر شده ام
==============
هزاران جاده را پيمودم و هزارها پاي افزار را دور انداختم
تا فهميدم بزرگ شدن بهايي دارد که بايد آن را پرداخت
حالا دیگر هيچ کفشی اندازه ي من نيست ======
وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست
------------------
سر تا پاي خودم را كه خلاصه ميكنم، ميشوم قد يك كف دست خاك
كه ممكن بود يك تكه آجر باشد توي ديوار يك خانه
يا يك قلوه سنگ روي شانه يك كوه
يا مشتي سنگريزه، تهته اقيانوس؛
يا حتي خاك يك گلدان باشد؛ خاك همين گلدان پشت پنجره
يك كف دست خاك ممكن است هيچ وقت هيچ اسمي نداشته باشد و تا هميشه، خاك باقي بماند، فقط خاك
اما حالا يك كف دست خاك وجود دارد كه خدا به او اجازه داده نفس بكشد
ببیند، بشنود، بفهمد، جان داشته باشد.
يك مشت خاك كه اجازه دارد عاشق بشود،
انتخاب كند، عوض بشود، تغيير كند
واي، خداي بزرگ! من چقدر خوشبختم. من همان خاك انتخاب شده هستم همان خاكي كه با بقيه خاكها فرق ميكند
من آن خاكي هستم كه خدا از نفسش در آن دميده
من آن خاك قيمتيام
که می خواهم تغییر کنم......... انتخاب کنم
وای بر من اگر همین طور خاك باقي بمانم
الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی, همدردی کنم.. بیش از آنکه مرا بفهمند, دیگران را درک کنم پیش از آنکه دوستم بدارند, دوست بدارم |
|
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم |
******************
محرومیت از مدرسه به جرم زیبایی
یک دختر ۱۹ ساله پاکستانی مقیم ایتالیا به جرم زیبایی از رفتن به مدرسه از سوی والدینش بازماند
http://s1.picofile.com/file/6580505030/t423y.jpg
به گزارش برنا به نقل از پایگاه خبری النسیج ، یک خانواده پاکستانی مقیم ایتالیا دخترخود را به دلیل زیبا بودنش ازرفتن به مدرسه بازداشتند. اما با وساطت کنسولگری پاکستان، اتحادیه های صنفی و پلیس این دختر ۱۹ به مدرسه بازگشت.
در همین راستا، رسانه های ایتالیا اعلام کردند که این دختر پاکستانی بسیارزیباست و والدین وی به دلیل ترس از اینکه زیبایی وی ممکن است نظر جوانان ایتالیایی را جلب کند،مانع ادامه تحصیل وی در مقطع دبیرستان شدند.
والدین وی قصد دارند دختر آنها با یک جوان پاکستانی ازدواج کند به همین دلیل دوست ندارند نظر هیچ جوان ایتالیایی نسبت به وی جلب شود.
ولی پلیس و اتحادیه های صنفی پس از گفتگو با خانواده وی برای راضی کردن آنها نسبت به این مساله، این دختر پاکستانی پس ازمدتها غیبت به دبیرستان خود بازگشت.
گفتنی است که والدین وی به شرط اینکه وی به هنگام رفتن به مدرسه پوشش کامل داشته باشد، راضی به رفتن وی به مدرسه شدند.
السلام علیک یا سلطان ابراهیم یا امامزاده سلطان ابراهیماول سلامتی پدر و مادرمدوم اینکه تربیت معلم سال اول یعنی سال 88 من و سارا قبول بشویم سال سوم متوسطه شاگرد اول شوم و معدل کتبی ام بالاتر از 18 باشدآرزوی پدر و مادرم را که دوست دارند پسر داشته باشند برآورده کندعای کوثر را مستجاب کنخاله فخری و الهام و عمه اکرم را خوشبخت کن ازدواج کنندآرزوی محسن را بر آورده کنمادرم را شفا بدهزندگی پدر و مادر بزرگم را سر و سامان بدهبه مصطفی کمک کن که دانشگاه هر رشته ایی که می خواهد قبول شودعاطفه فائزه و زینب در درس موفق باشند و در آینده کاره ایی شوند
ريموت كنترل ساخت دست بانوان براي كنترل آقايان
یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن!! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه!!
میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه...!
بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! این بنده خدا هم شرکت می کنه!!
یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه! تو این فکر بوده که انتگرال بگیره یا نه که می بینه همه دارن داد می زنن:
انتگرال بگیر ...
انتگرال بگیر...
لوکس ترین، زیباترین و گران ترین هتل جهان در آنتالیا ،فوق مدرن و پنج ستاره "مردان"Mardan Palace Hotel in Antalia در ساحل کندو (Kundu) در آنتالیای ترکیه افتتاح شد.
شیخ به پاره ای از مریدانش دستور داد تا برای رسیدن به صبر، چهل روز معتکف بشدندی، مریدان
شوریده حال شدندی و از شیخ پرسیدندی که یا شیخ، راه دیگری هم برای به دست
آوردن صبر موجود باشد؟ شیخ فرمود آری یک ساعت استفاده از اینترنت پر سرعت
ایران، مریدان همی نعره ای کشیدندی و راه بیابان پیش گرفتندی
خلوت با بهترین دوست
گفتم: خستهام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! ... توبه میکنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳)
من و خروس درد مشترکی داریم
خروس می خواهد یاری برای تمام عمر پیدا کند
و من می خواهم یک شب با شکمی سیر سر بر بالین بگذارم
من و خروس می گردیم
گرسنگی آزارم می دهد
نگاهی به چهره ی نه چندان معصوم خروس می اندازم
چرا این فکر تا الان به ذهنم نرسیده بود
کارد را برمی دارم
خروس ناباورانه به من می نگرد
دیگر من و خروس آن درد مشترک را نداریم!!!
.......................
اگر می خواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش؛
زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به خود ما بر می گردد.
- لودویگ وان بتهوون
اس ام اس آموزنده
هیچ گاه برای آغاز دیر نیست ، همین بس که به خود بگویم این بار کار ناتمام را ، پایان می دهم .
ارد بزرگ
اس ام اس فلسفی
تو نامحدودی
پس نامحدود ببین و نامحدود بیندیش
توان تو محدود به حدودی است که خود ساخته ای
(ایلیا میم)
اس ام اس آموزنده
مشکلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر. پرمودا باترا
اس ام اس فلسفی
امواج زندگی حتی اگه تو را به ته دریا میبرد ٬ با آغوش باز پذیرا باش !
آن ماهی که همیشه بر سطح آب میبینی ٬ مرده است
اس ام اس پند آموز
فاصله گرفتن از آدم هایی که دوستشان داری بی فایده است
زمان به ما نشان خواهد داد که جانشینی برای آنها نیست
اس ام اس آموزنده
زندگی زیباست زشتیهای آن تقصیر ماست،
در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست!
زندگی آب روانی است روان میگذرد...
آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد
در کوی باوفایان عمری دویده بودم ، مهری که درتو دیدم آنجا ندیده بودم.
اس ام اس عاشقانه
یه خار همیشه مواظب گلشه اگه به گلش دست بزنی خونتو میریزه ، خارتم گلم!
اس ام اس عاشقانه
قصه عشق من و تو به قشنگی خیاله ، من و تو ماهی و آبیم که جداییمون محاله.
اس ام اس عاشقانه
ماندن پای کسی که عاشقانه دوستش داری ، قشنگترین اسارت است.
اس ام اس عاشقانه
تو این روزای بی کسی هر کی به فکر خودشه ، من که بریدم از همه دلم فقط به تو خوشه.
اس ام اس عاشقانه
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم ، نازنینم تو چرا بی خبر از ما شده ای؟
اس ام اس عاشقانه
چند وقت پیش تصادف کردم ، خوردم به عظمتت!
اس ام اس عاشقانه
لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو ، تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو.
اس ام اس عاشقانه
کو طبیبی تا شکافد قلب خونین مرا ، تا ببیند من نمردم عشق تو کشته مرا
اس ام اس عاشقانه
یه سلام عاشقونه با یه بغض بی بهونه ، می نویسم تا بدونی یاد تو ، تو دل میمونه
اس ام اس عاشقانه
عشق مثل آب میمونه.....که میتونی توی دستت قایمش کنی..آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست... قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر از خاطره است
....................................
صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پرکشیدن پرستو شدن
تو که پر نداری پرستو شوی
بشین درس بخون تا ارسطو شوی.
سلام دوستان، این وبلاگ رو تازه راه اندازی کردم و امیدوارم با کمک شما دوستان خوبم یه وبلاگ ایده ال که مورد پسند همه دختروپسرای ایرونی باشه رو ارائه بدم .
این شعر رو برای خوش امد گویی به شما تقدیم میکنم :
مثل یک درنای وحشی تا افق پرواز کن
قصه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن
زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست
بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن